کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : علی اصغر یزدی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین     قالب شعر : غزل    

میان سینه‌اش وقتی خدا نور یقین انداخت            علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت

رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون ‌بردند            دلـم را یـاد غـم‌های امـام اولین انـداخت


کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد            عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟

در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من            خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

رئیس مذهب ما را به زور از خانه می‌بردند            نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت

کسی که آیۀ قرآنِ بی‌معصوم از بَر بود            عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت

مگر نور امامت را ندید از چشم‌های او            چرا از روی بغض عمامه‌اش را بر زمین انداخت؟

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش            خدا حُزنی عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار            گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـب‌دار

بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا            عجیب نیست که تاریخ می‌شود تکرار


ز کـولـه‌بار پُـر از نـان شـانه‌ات حـتی            شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار

اگرچه نیست کسی بی‌نصیب، از لطفت            نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار

بـساط روضه هـمیشه به خـانه‌ات برپا            و چـشم‌های تو بـوده همیشه ابـر بهار

اگرچه سوخت در خانه‌ات در آتش و دود            ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار

چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و            به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار

چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب بدون کـفـش و عبا            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر            ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار

فدای پیکـر لب تشنه‌ای که شد مدفـون            به زیر پـشته‌ای از تیغ و نیـزۀ بسـیار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

طـناب بسـته شده دور دست هایت بود            نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار

دویده‌ای پی مرکب به دست بسته ولی            نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمی‌کـنند            با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمی‌کـنـند

از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمی‌روند            وقتی که نیمه شب شده غوغا نمی‌کنند


بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـی‌بـرنـد            ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمی‌کـنند

در خانه‌ای که هست زن و بچه بین آن            آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمی‌کـنند

وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش            تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمی‌کـنـند

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمی‌بـرند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد            این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمی‌کنند

بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت            یک‌جا بگـو که ظلـم در آنجـا نمی‌کنند

با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت            یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمی‌کـنند

تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت            فکـری به حـال زینب کـبری نمی‌کنند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

شـایـد زنـی بـه پـشـت درِ خـانـه آمـده            در را که بـا فـشـار لـگـد وا نمی‌کـنـند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تطبیق بیشتر با رایات معتبر تغییر داده شد.

شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نمی‌کِـشند            با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمی‌کـنند

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

هـفـتاد ساله را که دگر هـول نمی‌دهند            یک ذرّه رحـم، یـا که مـدارا نـمی‌کنند

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع شکستن دندان در جسارت یزید به لبهای امام خیال بافی و تحریفی است

دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد            خجـلت ز جای بـوسـۀ طاهـا نمی‌کـنند

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام ( احضار و جسارت به حضرت)

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت            شبـیه‌ مـادر مظلـومه‌ات‌ پرِ تو نسوخت

اگـرچه‌ از سر دوشـت ‌کـشیده ‌شد؛ امّا            هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت


تو با کهولت‌ سِن، پا برهنه، در دل شب            به‌ حیرتم ‌دلِ‌ خصمِ ‌ستمگر تو نسوخت؟

اگـر‌چه‌ سـوخـت ‌درِ خـانۀ ‌تو در آتـش            هزار شُکر در آن‌ بین‌ همسرِ تو نسوخت

پـی‌ طواف‌ تو شعـله به خـانه وارد شد            شبیه‌ کعـبه ‌ولی ‌پای ‌تا‌ سرِ تو نسوخت

اگرچه ‌زهر‌ تو را آب کرد همچون شمع            در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت

سه‌بـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد            ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت

نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه            ازاین ‌طریق ‌دلِ‌ خون‌ خواهرِ تو نسوخت

به‌ دست‌ دشمـن ‌تو بود بی‌گـمان‌ شَلّاق‌            ولی ‌برابر تو‌ پُـشتِ‌ دخـترِ تو نسوخت

نریخت‌ بعد ِتو آتش ‌کسی‌ به فرق‌ سرش            دگر عمامۀ ‌مُوسی‌بن‌جعـفرِ تو نسوخت

هزار مرتبه باقی‌ست‌ جای ‌شُکرش‌ که            از اهل‌بیت ‌تو یک‌تن‌ برابر‌ تو نسوخت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی ناظمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها            خـدایا رحـم کـن بر بی‌گـناهی کـبوترها

دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنی‌که            مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها


هجوم بی‌هوا رسمی قدیمی هست دراین شهر!            پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها

زمین و هر که بد کرده است انگاری که هم‌دستند            چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها

گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش            ولی این‌دفعه بی‌رحمند و می‌سوزند آذرها

چنان بی‌حرمتی کردند با پیر حـسینی‌ها            که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها

امامی بی‌أمامه، پابرهنه، بازهم خوبست            که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها!

بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را            بـیاد این می‌انـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها

برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است            به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا            ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا
روضه‌های جانگدازت بر دلم آتش زده            ای که دردت بر دل و جان آشنا، واغربتا


حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه            می‌زند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
زهرِ منصور آتشی بر خرمنِ جانش زده            وه چه شوری گشته در عالم به پا واغربتا
سینۀ عرشِ خدا از این غمِ عظما کباب            بر زمـین نـازل شده تیـرِ بـلا، واغربتا
چشم در خون می‌نشیند سینه مالامالِ غم            سیلِ غم می‌بارد از ارض و سما واغربتا
با سر و پـای برهـنه از سرِ سجـاده‌اش            می‌بَـرنـدَش بی‌عـمامـه بی‌عـبا واغـربتا
شهرِ یثرب از غمش در تاب و تب افتاده است            در مـلال و مـاتـم آمـد سیـنه‌ها واغربتا
خاک تا افلاک امشب غرقِ اشک و ماتم است            عرشیان یکسر همه سر در عزا واغربتا
چار سوی این جهان تحتِ لوای عزتش            لـیـک او در هـالـۀ غـم مبـتـلا واغـربتا
هم مجوسی هم مسیحی می‌رسد در محضرش            می‌درخشد چون مَهِ بَدرالدجی، واغربتا
می‌فشارد بغضِ سنگینی گلوی خسته را            در عــزا و مـاتــمِ شــاهِ ولا واغــربـتـا
ساغرِ جانش شده امشب پر از زهرِ جفا            بر سرِ سـجـاده‌اش سـر در ثـنا واغربتا
جانِ پاکـش در شرر از کـیـنۀ عباسیان            نـالـۀ شـیـخ الائــمّـه تـا خــدا واغـربـتـا
ظالمی خود روی مرکب او پیاده در پی‌اش            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا
تا زمیـن افـتـاد یـادِ گـودیِ گـودال کرد            با سـنـان افـتـاد جـدش بی‌هـوا واغـربتا
پشتِ مرکب یادِ آن ده نعلِ اسب افتاده بود            پیـکـرِ جـدش شد آنجـا جابـجا واغـربتا
شکر حق آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه و همچنین رعایت بیشتر شأن اهل بیت؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ظالمی خود روی مرکب لیک او را می‌کشید            رحـم بر حالـش ندارد بی‌حـیا، واغربتا

هر چه شد آقا تو را شب بینِ کوچه برده‌اند            روز بردند عمه را در کوچه‌ها واغربتا

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مرتضی مولوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را            که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را

همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند            به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را


و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند            مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟

به نام سوره‌های فجر و والعصر و اذا جاءَ            بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را

چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد            به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

الـســلام ای دل و دلـدار ابـاعـبـدالله            شـشـمـیـن سـیـد و سـالار ابـاعـبدالله

هـمه با دیـدن تو یاد حـسین افـتـادند            ای حـسـیـنـیــۀ سـیـّـار ابــاعــبــدالله


ما حـسـیـنی شدگـانِ نَفـسِ گرم توأیم            به تـو هـسـتـیـم بـدهـکـار اباعـبـدالله

کار تو داده نتـیجه چه قیامت کردند            اربـعـیـن لـشـکـر زوّار ابـاعـبــدالله

در و دیوار مدیـنه ز غـم بی کسی ات            مـی‌زنـد تـا بـه ابــد زار ابـاعــبـدالله

مادری بودی و کوبید درِ بیتِ تو را            آتـش آن در و دیــوار ابــاعـــبــدالله

یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا            یک نفـر با تو نـشد یـار اباعـبدالله؟!

تا که بستند دو دستان تو را شد زنده            غــربـت حـیـدر کــرّار ابـاعــبــدالله

تو علی گشته‌ای و ابن ربیع هم قـنفذ            وای از این هـمه تـکـرار اباعـبـدالله

سرِ پیـری گـذرِ تو به چه جاها افتاد            وای از آن هـمــه آزار  ابـاعــبــدالله

شکر حق باد که در لحظۀ آخر ز عطش            چـشـم‌هـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله

خواهـر تو نشد ای شاه برای پسرت            در دل شـعـلـه پــرسـتـار ابـاعـبـدالله

کفـنت خار بیابان نشد و بی‌تو نرفت            دخـتـرت بـر سـر بـازار ابـاعـبـدالله

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه            با زمین خـوردنت هر بار اباعـبدالله

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش            چـشـم‌هـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حتی قلم ز شرح چنین غصّه قاصر است            قـبـر امام تـولیـتـش دست کافـر است

حـیـن قـدم زدن به امـامـت سـلام کن            کمتر بایست! زائر این خاک عابر است


ما شیـعـۀ حـلاوت یک قـال صادقـیـم            نَقل حدیث اوست که نُقـل منابر است

شـیـخ الائـمّـه، عـالـم آل محمد اوست            یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است

فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین"            بانی گریه اوست اگر روضه دایر است

در شــیــوۀ جـســارت ابـن ربـیــع ها            نسل عـلی و فاطمه بودن مـؤثر است

آتش، طنـاب، کوچه و مأمور بد دهن            دشمن چه در شکنجۀ معصوم ماهر است

بـانـوی پـا به مـاه نـدارد به خـانـه‌اش            حداقل از این جهت آسوده خاطر است

هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن            آتش بـیار شهر مـدیـنـه مـقـصّر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

نیـمه شب شـعـله به مهـمانی در می‌آید            اشـک آتـش به سـر هـیـزم تـر مـی‌آیـد

کـوچـه را دود گـرفت و وسط آتـش ها            پشت در حضرت زهرا به نظر می‌آید


روضه خوان کیست؟ امامیست که چون ابراهیم            مثل خیری ست که در دامن شر می‌آید

روضه خوان باش که درک صفحات مقتل            فـقـط از عـهـدۀ لـبـهـای تـو بـر می‌آیـد

بی وفا شهـر مدینه، بی حـیا ای بـغـداد            سوز این روضه به پابوس جگر می‌آید

گرچه عمامه نداری و عبایی هم نیست            بـه تـنـت نـور ولایـت چــقـدر مـی‌آیـد

ماه، روبـنـد بـیانـداز ببـین در دل شب            مو پـریـشان وسـط کـوچه قـمـر می‌آید

مو پریشان شدی و زجر کشیدی، آری            مو پـریـشان بـشود حوصله سر می‌آید

روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس

مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس

چه رسیده ست به حال بـدن محـترمت            و چه سنگین شده بر شانۀ تو کوه غمت

ریسـمان بر تن مهـتاب تو بی تاب شده            کوچه پر نور شده نیـمۀ شب از قدمت

تو اگـر تـنـدتـر از این بروی مـیـفـتـی            آه ای پــیـر قـبـیـلــه، آه از قَــدِّ خـمـت

مو سفـیـدی و ولیکن پـسـر فـاطـمه‌ای            مـادرت گـفـت بُـنَـیَّ بـه فـدای قــدمـت

مثل آن سینۀ سنگین شده در ظهر عطش            چقـدر سخت شده هم دم و هم بازدمت

تو چه گفتی که سزاوار مصیبت شده‌ای؟            تو چه کردی که کند قاتـل تو متّهـمت؟

بـنـویس آنـچـه که اسلام به آن وابـسته            رسـتـگـاری مـرا داده خـدا در قـلـمـت

روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس

مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

هزار مرتبه شکـر خدا که شیـعه شدیم            به سیـنـه مُـهـر ولای علی نشانه زدیم

غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتـیم            و دل به ریشۀ خـاکی چـادری بسـتـیم،


که گـفـته‌اید دو عالم گدای مادر ماست            که خلق عـالم و آدم برای مادر ماست

به لطف درس تو ما شیعه‌ایم شکر خدا            بـه زیــر دیـن شــمــائــیـم تـا ابــد آقــا

تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی            چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی

هـزار حـوزه و مـکـتب به پـا شده امّا            هـنــوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا

اگرچه این همه عالِم به حوزه‌ها هستند            هـنوز جـیره خـور سفـرۀ شما هـسـتـند

سـلام مـا به شـمـا ای سـلالـۀ پُر نـور            سـلام مـا به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور

نـشـسته‌ایم در این روضه‌ها کـنار شما            که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـمـا

چـقـدر گـریه نـوشتی به پای عـاشورا            چـقـدر روضه نـوشتی برای عـاشورا

به داغ پـیـکــر اکـبـر چـقـدر بـاریـدی            به یاد حـنـجـر اصغـر چـقـدر بـاریدی

به دست بستۀ زینب چه گریه‌ها کردی            چه گریه‌ها که به دست ز تن جدا کردی

چـقـدر حسّ عـجـیـبی حـکـایـتت دارد            چـه مـاجـرای غـریـبی شهـادتت دارد

اسـیـر داغ شـمائـیـم و سیـنه می‌کـوبیم            به سـیـنه از غـم داغ مدیـنه می‌کـوبـیم

دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه            دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه

تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند            میان خـنـده اوبـاش و این و آن بُـردند

مـیان کـوچـۀ غم ها زمـین زدنـد تو را            شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را

درست، اینکه زمین خوردی و پُر از دردی            اگـرچه پـیـر، ولی بـازهم شما مـردی

خدا کـند که دگر مادری زمین نخورد            به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

قلبم از کـینۀ دشمن چقدر ریخت به هم            تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم

یاد بزمی‌ که بپا کرد در آن شب منصور            از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم


اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی            صورت مادرم از شعلۀ در ریخت به هم

خانه‌ام سوخت ولی سینه‌ای از میخ نسوخت            آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم

با لـگـد زد به در سـوخـتـه تا در افـتاد            میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم

دست بسـته وسط کـوچه کـشانـدنـد مرا            دیده‌ام از غم زینب شده تر، ریخت به هم

داغ های من و عمّه چه تفاوت ها داشت            وای من عمّه‌ام از تیر نظر ریخت به هم

می‌دویدم عقب مرکب و می‌سوخت دلم            بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

جگـرم سوخته از زهـر نباشد، که عدو            ناسزا داد به زهرا که جگر ریخت به هم

توصیف مظلومیت ائمه بقیه و شرح مصائب امام صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است            هـوای شـعـر برای بـقـیع دلگـیـر است

نفـس کـشـیدن بین غـبارها سخت است            سرودن از حرم بی مزارها سخت است


چگـونه شعـر بـگـوید دلی که می‌گـیرد            الا بــقـیـع! چـرا شـاعـرت نـمـی‌مـیـرد

قـرار نیـست تـو را بی‌سبب بهـانه کـنم            ولـی بگـو که دلـم را کـجـا روانـه کـنم

کبوتری که در این خانه لانه داشته است            در آسـتـان رضـا آشـیـانـه داشـته است

چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است            دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است

بقیع، سـامـره و کـربلا و مشهـد نیست            در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست

بـقـیع مثـل نجـف نیست تا که مهـمانش            بـه راحـتـی بـنــشـیـنـد مـیـان ایـوانـش

ولی بقـیع، بهـشتی ست با چهار مـزار            بـقـیع مـژده سـالی‌ست بـا چهـار بـهـار

چهار مظهـر غـربتِ چهار تن مظـلـوم            چهار قـبر غـریب از چهـارده معـصوم

فـقـط میان بقـیع است این قـرار و تمام            به یک سـلام شـوی زائـر چـهـار امـام

ولی نـه، آه دلـم نـا تـمـام مـانـده هـنـوز            به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز

سلام از عمق دل دیده‌ای که پُر ابر است            به مادری که بدون حرم نه بی قبر است

اگر سلام تو آتش به سینه‌ات افـروخت            از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت

مرا ببـخـش! نـمی‌خـواهم آتـشت بـزنـم            چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم

ز هرُم شعـلۀ در یاس را که پـژمـردند            در آن هجوم علی را به ریسمان بُردند

مـیـان تـلـخـی آن صـحـنـۀ غـبـار آلـود            شکست قـامت مرد و مـدیـنه شاهد بود

از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت            که باز خاطـرۀ کوچه از خـیال گـذشت

مدیـنه هـمـدم انـدوه دودمـان عـلـی‌ست            و باز شاهد مـردی ز خانـدان علی‌ست

کـه بــاز آمــده آتـش در آســتـــانــۀ او            هزار شکر که محـسن نداشت خانۀ او

رسیـده‌انـد که از بـاغ، لالـه را بـبـرنـد            امــام صـادق هـفـتـاد سـالـه را بـبـرنـد

تصورش چقدر سخت می‌شود ای وای            بزرگ طایفه در کوچه می‌دود ای وای

مــیـان گــریــۀ آرام او بــلـنــد نـخـنــد            به دست بی‌رمقـش لااقـل طـناب مـبـند

میان سیـنـۀ او روضۀ مدیـنـه به پاست            طنین روضه‌اش از وای مادرش پیداست

عـزیز فـاطـمـه را بـی‌اراده مـی‌بـردنـد            هـمه سـواره و او را پـیـاده مـی‌بـردنـد

دوید و از نـفـس افـتاد پشت آن مرکب            دویـد و از نـفـس افـتاد گـفـت یا زیـنب

اگرچه رفت ولی قامـتـش خـمـیده نبود            به نی مقابل چـشـمش سر بـریـده نبـود

اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت            به جای جای تـنـش رد تـازیانه نداشت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

کسی نگفت مگر پیرمرد بُردن داشت؟!            تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت؟!

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

کوچه‌ها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند            ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند
در و دیـوار به آشـفـتگی‌ات لـرزیـدند            یـادگـاران سـقـیـفـه به غمت خـندیـدند


اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد
روضه‌ات موی سفیدی‌ست که بی‌حرمت شد

پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است            اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است

جانت از جانب منصور لعین در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است
بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی

خون دل ها ز غم مادر خود می‌خوردی

پیکرت آب شد از زهر ولی بی‌سر؛ نه            خانه‌ات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
خواهرت بعد تو در هجمۀ یک لشکر؛ نه            عقب قـافـله جا مانـده ز تو دخـتر؟ نه
خانۀ سوخـتـه‌ات پـنجـرۀ کـربـبـلاست
روضه‌ات جلوه‌ای از خاطرۀ کرببلاست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است

بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی            بی‌امامه وسط کوچه زمین می‌خوردی

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نور را در کوچۀ ظلمت کشیدن مشکل است            پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد، قیامت میشود            آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است


خوشۀ انگور، تیره چون دل منصور بود            دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است

خانۀ آتش گرفته، روضه خوان مادر است            نالۀ زن را ز پشت در شنیدن مشکل است

قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید            ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است

: امتیاز

مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود            خلیل‌الله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود

زمین از گریۀ نوح‌الائمه غرقِ دریا شد            هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود


مسلمان‌ظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر            نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود

دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسول‌الله            که گفته از جسارت‌های قبل آتش پشیمان بود؟!

هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود            میان خانۀ فرزندِ کوثر روضه‌باران بود

گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند            گلابی که شمیمِ اشک‌های یاس و ریحان بود

در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند            به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود

به هر سو می‌دوید انگار، مادر بود در شعله            فضای صحنِ مقتل‌خانه‌اش آئینه‌بندان بود

هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگی‌هایش            دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود

گریزِ روضه شد عمامه‌ای که شعله‌ور می‌شد            به یاد معجری که نیم‌سوز از خیمه‌سوزان بود

: امتیاز
نقد و بررسی

چنانچه منظور از این بیت آتش گرفتن عمامۀ امام صادق در جریان حمله به خانۀ ایشان باشد صحیح نیست و چنین اتاقی نیفتاده است.

گریزِ روضه شد عمامه‌ای که شعله‌ور می‌شد            به یاد معجری که نیم‌سوز از خیمه‌سوزان بود

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است            هرلحظه‌اش بدون تو بی بند و باری است

مـا جـار می‌زنـیـم که آقـایـمـان تـویـی            شیخ الائـمّه! نوکـریت افـتخـاری است


خاک رهـت به مـنـزلـۀ آب زندگی‌ست            صد سلـسبیل زیر قدم‌هات جاری است

(ثبت است بر جـریـدۀ عـالم دوام ما(*            عشق شما مسبـب این مانـدگاری است

اوقات خوش کنار بزرگان به سر شود            از برکت وجود تو خوش روزگاری است

مکتب به پا نمـوده‌ای، عـلامه ساخـتی            شـاگـردیِ کـلاس تو آمـوزگـاری است

گـنـجـیـنـۀ حـدیث و روایـاتِ صـادقـی            دشمن ز تیغ تیـز کلامت فـراری است

صحـن شما به زاویۀ عـرش قائم است            دیـواره‌های بقعـه‌ات آئـیـنه کاری است

آقا همین که فـاطـمه آنجاست دلخـوشی            دردِ فـراقِ مـادر و فـرزند کاری است

: امتیاز
نقد و بررسی

* این مصرع وامی است از حافظ

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ‍۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا بیچاره خواند اهل بیت اصلا مناسب شأن انها نبوده و صحیح نیست.

بی‌چاره اصغر است نه بی‌چاره‌تر رباب            کار رباب بعـد عـلی، آه و زاری است

کوچکترین ستارۀ زهرا به نیزه خورد            اشک عروس فاطمه از بی‌قراری است

کوچکترین صدا مزاحمِ نوزاد می‌شود            ای نیزه دار! این روش بچه داری است

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

ای پـیـر خرد طـفـل دبـسـتان کـمالت            ارباب بصیرت هـمه مبـهوت جلالت

دیـدار الـهـی بـه تــمـاشـای جــمـالـت            خـلـق دو جهـان تشـنۀ دریـای زلالت


وجه‌اللهی و نیست نه پایان نه زوالت

وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو            روئـیده گـل معـرفت از خـاک در تو

شب منـتـظـر زمـزمـه‌های سـحـر تو            وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عـالم چو کف دست به پیـش نظـر تو

ای چــشـم خــدای احــد قـــادر دادار

تو مـاه و تـلامـیـذ تو دور تـو سـتاره            گـفـتار حکـیـمانه‌ات افـزون ز شماره

هر روز نه! هر لحظه بود بر تو هزاره            عـلم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زُراره

یک جـابر حـیّـان تو و آن هـمه آثـار

چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق            چون نور که سر برکشد از سینۀ آفاق

علم تو عیان است در اوراد و در اوراق            عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق

در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق

هارون تو گـل داد برون از شرر نار

در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟            با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟

با قطرۀ جود تو به دریا چه نیاز است؟            با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟

با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟

ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار

ای کـرسی درس تو تـجـلای قـیـامت            آویـزۀ گـوش هـمه تا حـشـر، کـلامت

نـوشیـده همه کـوثـر توحـید ز جامت            در مـلک خـدا وحی خـداوند، پـیامت

بر قلب عـدو تـیـر بـلا نطق هـشامت

گویی سخن اوست همه تیغ شـرر بار

جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست            در ملک خدا نور به جز نور شما نیست

جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست            این است و جز این نیست درست است و خطا نیست

درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست

آن نهضت پاینده از این درس دهد بار

خلقت نه فقـط، خالق منّان به تو نازد            مؤمن نه، خدا داند که ایمان به تو نازد

فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد            زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد

والله قـسـم شـاه شـهـیـدان به تـو نـازد

کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار

تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کُشت            هر لحظه غمی آمد و صد بار تو را کُشت

بیـداد عـدو نیـمه شب تار تو را کُشت            گه یاد فـشار در و دیـوار تو را کُشت

بیش از همه منصور ستمکار تو را کُشت

هر روز از او شد به تن و جان تو آزار

گه بُـرد سـوی قـتـلـگـهـت پـای پـیاده            گه لب به جسارت به حضور تو گشاده

گـه کـرد ز بـیـداد، بـه قـتـل تو اراده            با هر سخـنش بر جگـرت زخم نهاده

او بر روی تخت و تو سر پای ستاده

حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار

ای مـاه فـلک شـمع شب تار بـقـیعـت            صــد قــافـلـه دل آمده زوّار بـقـیـعـت

مـرغ دل من گـشـته گـرفـتار بقـیعـت            هرچـنـد که ویـران شده آثـار بقـیعـت

باشـد که شـبی در پـی دیـدار بقـیعـت

«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ای پـیـر خرد طـفـل دبـسـتان کـمالت            اربـاب بـصیر هـمه مبـهـوت جـلالت

خلقت نه فقـط، خالق منّان به تو نازد            مؤمن نه، خـدا داند ایـمان به تو نازد

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از غـربـتم کـسی بخـدا با خـبـر نشد            کس با خبر ز سوز دلم جز جگر نشد

آتش گرفت خـانه‌ام امّا نه هـمچو دل            خانه در آن زمان؛ چو دلم پُر شرر نشد


وقتی که سوخت در، زنِ آبستـنی نبود            اینجا زنی ز ضرب لگد بی پسر نشد

شد ظلم هرچه بر من و بر خانواده‌ام            امّا ز ظـلـم کـرب وبلا بـیـشـتر نشد

پـای پـیـاده در پـی مـرکـب دویـده‌ام            با اینهمه بریده ز تن دست و سر نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

هر سو دویـد دخـتر من بین شعـله‌ها            امّا کسی به جـانب او حـمـله ور نشد

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : مربع ترکیب

به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها            به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها
به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها            که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها


به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن
چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن

ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او            ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او
ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین چون او            حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او

سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست
سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست

سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار            سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار
سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار            سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار

سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دینش را
به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را

زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست            عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست
تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست            شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست

خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ ماست
ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست

به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را            به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را
میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را            ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را

چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت
خدایا خانۀ او در هجوم بی‌حیاها سوخت

چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست            به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست
به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست            چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست

کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار
بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد            محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد

زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد            مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد

زمین اُفتاد و با نیزه کسی اما نَزَد او را
زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه بر همه عـالم گـره گشا بودم            میـان مـوج مصیـبـات مـبـتـلا بـودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است            به وقت فـتنه چه بی یار و آشنا بودم


کنـار منـبـر من مکـتب جـدیـد زدند            در آن غبار زمان چشمۀ هُـدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است            منـم که بر هـمۀ خـلـق رهـنـما بودم

همیـن که شعـلۀ آتش به خانه‌ام افـتاد            نفـس نفـس زدم و یاد خـیـمه‌ها بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه            فقـط به یـاد غـریـبیِ مـرتـضی بودم

اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی            به یـاد شــام غـریـبـان کـربـلا بـودم

سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد            به یـاد شام و نـظرهای بی‌حـیا بودم

کمی ز روضۀ گـودال بر سـرم آمد            به گیـسوان پریشان چو در نوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکـرم اما            بـه یـاد قـاری بـالای نـیـزه‌هـا بـودم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت تطبیق بیشتر شعر به اصل روایت تغییر داده شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد لذا حواشی نقل شده برای این روایت صحیح نیست و در هیچ کتاب معتبری هم نیامده است؛ ضمنا هجوم به منزل امام از همه سو نبوده است بلکه توسط محمدبن منصور و از سر دیوار خانه بوده است

همیـن که شعـلۀ آتش به دامـنم افـتاد            نفـس نفـس زدم و یاد خـیـمه‌ها بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه            فقـط به یـاد غـریـبیِ مـرتـضی بودم

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

قیام داشـتم و ناگـهـان زمین خـوردم            سحر که غـرق مناجات با خدا بودم

در آستانۀ در صورتم به جایی خورد            اسیـر ضـربـۀ سـیـلیِ بـی‌هـوا بـودم

میـان کـوچـۀ بـاریـک گـیـر افـتـادم            شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم